خوب

دیشب رفتیم عروسی دوستم"م"

 

خوب بود خوش گذشت فقط سلن خانوم یکم اذیت میکرد ...

فقط دوس داشت رهاش کنیم بره با بچه ها بازی کنه...

ریزه میزه من حالت لیدر طور میمونه همه رو دور خودش جم میکنه ...

خداروشکر ...انشالله ک خوش بخت باشن...

خوب...

خیلی اینستا نمیرم چند هفته یباری ک میرم میخام اقای صمدپور آنفالو کنم ولی باز نمیکنم... خیلی تلخ و دردناکه خوندن مصیبت ها و دیدن فیلم ها... گم شدن بچه ها... چه دلی داره چ تحملی ولی هرچی خیلی آقاس ک زندگیشو گذاشته برای زندگی مردم...من ک ی پست میخونم تا چند روز ناراحتم اون ک خودش توی دل ماجراهاس...خداروشکر ک آدمهایی باظرفیت بالا وجود داره... 

 

خوب...

امروز هوا خیلی ابریه تکلیف ش هم معلوم نیس یا هوا سرد میشه یا گرم

بالاخره لباس زمستونیمونو جم کنیم یا نه خخخ

سلنا خانوم هم ک خوابن...

دلم یه نوشیدنی گرم میخاد رمانتیکش کنم کنار پنجره بایستم خیره شم ب کوه

و با طعم برف روی کوه چای بخورم...

ولی کیه ک حس این کارو داشته باشه خخخ زیر لحاف و پای تی وی بهتره

خوب...

امروز فکر کنم روز خوبیه...

روز که با نور خورشید شروع بشه خوبه...

 

خوب...